بازم صبحی دیگر شروع به شمارش کرد در صفحه تقویم... و من هنوزم هستم... منی که میگفتم بدون تو می میرم... خوب شاید هم مرده ام و خودم بی خبرم... ثانیه ها دقیقه ها ساعتها روزها و شبهام و ماهها و فصلها و بالاخره سالها از بی تو بودن میگذرد... ای کاش در همین ثانیه های نخست جون می سپردم... ای کاش تو برمیگشتی و می دیدی با نبودنت چی حالی دارم و از دست این خرابکده که اسمش دنیاست چی میکشم... نمیدانم هنوزم هم باید انتظارت را داشته باشم؟ و یا گذشته رو واسه همیشه فراموش کنم... میان ناباوری و تردید هستم... ای کاش بودی و مسیرم را مشخص میکردی... اکنون خسته از بودنم... میدونی الهه ی من چشمات بدجوری دلمو شکار کرد و من با رفتنت تازه فهمیدم که چه کیمیایی را از دست دادم... صدای خروس همسایه به گوش میرسد که بازم هم بی محل برای خودش میخونه... خیلی وقته که هوا روشن شده و اون تازه مثل من به یاد افتاده تا ابراز وجود کنه... تا بگه منم هستم... منی که در هیچستان بی تو بودنم... به صحفه نمایشگر تلفن نگاه میکنم که شاید موقعی که خواب بودم تو تماس گرفتی... ولی افسوس هیچ شماره ای نیست... نمیدونم تا کی می خوام این جوری ادامه بدم... به آخر قصه رسیدن خیلی سخته ولی من نمیزارم این قصه پایان بیابه و همش این قصه بی توبودن تکرار میشه... تا شاید روزی قصه به نفعمون تموم بشه... خوابم میاد... نمیدونم تو هم بیداری و یا در خواب نازی... دیونه ات بیدار شده و هنوزم چشم انتظارته... خوب فعلا صبح به خیر دلم( تا بعد چی پیش میاد)
:: شکسته و خسته به تو دل بسته ام::
:: ای تو که آرام جانم هستی درخت شوقم به سوی تو جوانه میزند::
سلام
همیشه همینطوره..هستیم..زندگی می کنیم..بدون اون که باید باشه...شایدم یه منتظر باشیم تا آخره عمر یه منتظر..
انتظار آخرین راه...
سلام، ازنظرتون وازاینکه وقت گذاشتید ونوشته های این حقیرروخوندیدنهایت تشکروسپاس رو دارم وامیدوارم که همیشه درهمه حال خوب وشادولحظات بکامتون باشه .
سلام شما هم موفق باشی در این راهی که شروع کردی التماس دعا...