عاشقانه ها

این وبلاگ شامل مطالب ونوشته های یک عاشق که برای معشوق می نویسد و شاید این نوشته ها بتواند درس عبرت یا کم شدن غم یکی باشد.

عاشقانه ها

این وبلاگ شامل مطالب ونوشته های یک عاشق که برای معشوق می نویسد و شاید این نوشته ها بتواند درس عبرت یا کم شدن غم یکی باشد.

تنهاترین

امشب نیز در خلوت دل با خود سخن گویم. و روزهای از دست رفته را می جویم,خوب می دانم, هنوز فرصت شکفتن باقی است.باران اشکهایم دوباره شروع به باریدن کرده وزمین دلم را سیراب میکند,اگر دل امیدواری دست مرا بگیرد من نیز خواهم شکفت. که هست از من درمانده تر,پریشان تر که هست همچون من از سوز عشق ویران تر... از دیار سکوت می آیم دست در دست تنهایی و درد هجران تو. خسته ام از همیشه با تو بودن آرزویی بیش نیست. تو رویاهام حضور داری. و رویاهای کم رنگ من را رنگ می بخشی. تو بت منی و من تو را می پرستم. ای شکوه تمام رویاها! در من اینجا طلوع کن مرا غرق لبخندهای خود گردان غرق در قصه شکوفایت. شعله ام کن میان دستانت. محو کن بند بند وجودم را, با تو گویم راز دلم را ای نگاهت سبز, با تو گویم ای آشنای رویایی, ای سبزترین قامت عشق و احساس و ای همنفس آینه و باغ یاس, دیریست که منتظرم تا تو بیایی با یک سبد از یاسمن و پونه و گیلاس,

با عشق تو سرشارتر از ابر بهارم, با تو عاشق ترین عاشق روی زمینم, دوستت دارم گر چه پایان راه را میدانم ولی باور ندارم. 

روزهای بی تو بودن

 حس میکنم دارم اوج میگیرم وتو آسمون هستم. هیچ وقت تا این حد احساس سبک بالی نمی کردم.امروز دلمو از بی وفایی ها و نامروتیهای دنیا خالی کردم.آری امروز در جمع مردگان بودم, هیچ موقع تا این حد احساس آرامش به من دست نداده بود.امروز بر سر مزار کسانی رفتم که خیلی دوستشان داشتیم ولی هم اکنون جایشان در بین مان خالی است و فقط خاطراتشان در بین مان هست. چرا ما رو تنها گذاشتید من را هم با خودتان می بردید تا این قدر زجر نکشم, ببخشید مدتی بود شماها رو از یاد برده بودم ولی از این پس قول میدم همیشه بر سر آرامگاهتان که تا ابد در آن جا خفته اید بیایم و به امید دیدارمان... خوشبختی چیست؟ نمی دونم ولی فکر کنم خوشبختی به معنای واقعی را هیچ انسانی به طعم واقعی نچشیده و هر گلی امروز از آفات حوادث در امان نیست,پس سعی کنیم زندگی را از دید مثبت نگاه کنیم, و در اوج نا امیدی حس کنیم, ادم خوشبختی هستیم.گفتن این حرفا آسونه, ولی نمیشه؟ زندگی بی غم نمیشه, انگار از اول خلقت قسمت من غم وغصه بوده است. سلام سلامی به گرمی خورشید کسوف شده سلامی به لطافت دلت وسلامی به روشنایی تمام صبحهای بی ستاره نثار تو ای گل نازم,ای گل نازم مه شب تارم تو را از ته دل دوستت دارم.کاشکی در نگاهت بمیرم,در دل وچشم تو جای بگیرم,ای شکوفاترین نو بهارم از ته دل دوستت دارم.ای عاشق ترین معشوق وای معشوق ترین عاشق دوستت دارم. ای فرشته عمرم ای فرشته فرشتگان ای یار شقایق ها وای سجاده عشق دوستت دارم. خورشید با همه درخشندگی و جلالش در پایان هر روز نا پدید می شود و جایش را به تاریکی شب می سپارد, ولی آفتاب عشق تو جاودانه در اسمان دلم می درخشد,وجان می بخشد به این تن خسته,همراه امواج ونسیم به آسمان زیبای شب نگاه میکنم,وبر چهره ستارگان فروزان که عاشقانه به هم چشمک می زنند خیره می شوم ولی ای الهه من بگذار بگویم در دل هیچ ستاره ای به جز روی تو نمی بینم در چشمان اختران جز نشان از چشمهای بی ریای تو نمی یابم تو خوبتر از خوبی ای الهه من...  امروز هم تا لحظاتی احساس کردم تو این دنیا نیستم ولی افسوس چه زود این حسم تموم شد.بی خیال همه چیز بودم وقتی بر سر آرامگاه عزیزانم بودم و ولی وقتی پا به دروازه های این شهر گذاشتم دوباره اون غم همیشگی به سراغم آمد. ای خدا چرا صدایمو را نمی شنوی؟ خوب بگذریم...  از الان فقط لبخند به زندگی فقط به خاطر تو چون حس میکنم تو یادت موندگارم. وتو هم فقط به خاطر من. لبخند زیباترین و ارزانترین آرایش یک چهره است.در نگاهت نگاه جذابت نقطه امیدم را می بینم که با وجود تو شکل گرفته و وجودت مالامال از عشق است.عشقی که بی تومعنی ندارد. و عشق به معبودم در وجودم ریشه کرده نه در وجودم نهفته است ای الهه ناز دوستت دارم.ای دوست امروز به مهمانی نگاهت رفته بودم واز خلوت نگاهت مرا بخوان هم صدایم با صدای دلنشینت مرا صدا کن. زندگی! تو ای قصه آشنایی همه  تو زشتی و زیبایی ها پستی و بلندی ها امید و نا امیدی ها خوشبختی و ناکامی ها برایمان به دنبال داری نشیب های تو را با پاههای لرزان و سست می پیمایم. وبلندیهایت را با اسب غرور می تازیم. چرا نباید پستیها را با امید بپیمائیم بلندیها را همچون کوه با استقامت طی کنیم. سراپا اشک وآهم با که گویم غروبی بی پناهم با که گویم... شکسته و خسته به تو دلبسته ام ای گل مرا از کوچه های شوق عبور بده و از پله ها ی دوستی بگذریم.  شاخه ها درخت اشتیاقم به سوی تو جوانه می کند تورا از هر زاویه ای می توان به خاطر داشت تو را از هر ثانیه ای می توان به خاطر داشت,در این میان من مانده ام حصارغمها و هر چه تلاش میکنم نمی توانم خلاص شوم.ای دنیا مگر با تو چه کرده ام درت را بگشای و مرا از غمها بی انتهایم نجات بده. اری الهه من نگاهت همواره چشمان مرا اشک بار نموده با خودم می گویم این چه سرنوشتی هست که من دارم؟ خوب می پرستمت تا اخرین نفسهایم. تو چه حسی هستی که به من پیوستی تو را باید تا واپسین لحظات مرگم پرستش کنم... در این هنگام که خسته از غوغای زندگی رویای با تو بودن را در خلوت لحظه ها جستجو می کنم؟...

به یاد گذشته ی پرشکوه

سلام  الهه ی ناز من. سلام ای معبود من. سلام  فرشته نجات من. سلام  الهه آسمانیم. و صدها سلام نثار تو پاکترین عشق کبریایی... می خوام برات بنویسم می خوام بهت بگم خیلی دوستت دارم نه بلکه برات می میرم.دلم برای چشمان قشنگت تنگ شده دلم برای دریا بیکران نگاهت تنگ شده.زندگیم باز هم میگم خیلی دوستت دارم. تا آخر عمرم هم از گفتن دوستت دارم خسته نمیشم.به دو آهوی رمیده در صحرا دلم به قشنگی دو دیده ات من تو را دوست دارم.همه غرق در خوشیهای دنیا هستند,اما از میان تنها به تو می اندیشم. ای عشق نازم.عشق یعنی در تو تعریف شدن,تو اختر فروزانی هستی که آسمان زندگیم را با نور خودت درخشان می سازی. تو گل زیبایی هستی که بوستان حیات را با عطر خود غرق نشاط و خوشی میکنی تو فرشته نازنینی هستی که در دلهایمون آشیانه عشق و مهربانی برپا می داری تو دل سیاه و تاریک من را به روشنایی و سپیدی می گردانی,می خواهم همانند تو مثل غنچه گل باشم که همواره شکفته و زیباست.این دلم حرفا برایت دارد که نمی تواند خوب بیان کند تو چقدر با عظمتی,غنچه گل ز وجود تو خندان هست.گیسوان قشنگت را با تاجی از گلهای شقایق و لاله آراسته بودی از دور سوار بر اسب سفید مهربانی نمایان بودی و تو غرق در رویاهات به تاختن ادامه میدادی و نسیم موهایت را نوازش میکرد ومن از دور نظاره گرت بودم تا چشمم را گشودم از کنارم رفته بودی... آری باز هم تو رویام آمده بودی ولی این دفعه خیلی زود رفتی...