عاشقانه ها

این وبلاگ شامل مطالب ونوشته های یک عاشق که برای معشوق می نویسد و شاید این نوشته ها بتواند درس عبرت یا کم شدن غم یکی باشد.

عاشقانه ها

این وبلاگ شامل مطالب ونوشته های یک عاشق که برای معشوق می نویسد و شاید این نوشته ها بتواند درس عبرت یا کم شدن غم یکی باشد.

سر آغاز پاییز بی تو بودن...

سلام الهه ی نازم...

دیگه خسته شدم از انتظار... جزء یک قلب شکسته در قفس و اشک چشمام و یک دل آکنده از آه و افسوس چیزی برام نمونده... خاطرات با تو بودن هر چی میگذره دست نیافتنی تر میشن. میدونم بین من و تو اون وقتا که راهی نبود همیشه نگرانت بودم الان که فرسنگها ازم دوری چی باید بگم... هیچ وقت خودمو نمی بخشم چون که نباید عاشقت میشدم نه اینکه فکر کنی پشیمونم نه! من منظورم اینه من وتو که می دونستیم بهم رسیدن جزء آرزوهای دست نیافتنیمونه... پس باید عاشق هم نمی شدیم که امروز آثار جای مانده از عشق این جوری ویرانمون بکنه... بوی پاییز به مشام میرسه چه پاییز دل انگیزی... دل انگیزتر از همیشه... یاد پارسال افتادم که لحظه شماری می کردم که هر چی زودتر اولین ماه سومین فصل سال از راه برسه و بعد چند ماه بی قراری دیدارت تازه تر از همیشه باشد... ولی افسوس صد افسوس دیگه نیستی که دلم خوش بکنم به دیدن دوباره تو... چه زود گذشتن روزای با هم بودن... یاد اون روز پاییزی افتادم که تو رو بی خبرم از خودم گذاشته بودم و تو اومده بودی توی کوچه مون و زیر سایه بید مجنون کوچه مون به انتظارم نشسته بودی... یادمه اون روزا نا خواسته دوست داشتم اذیتت کنم و تو رو بی خبرم از خودم می گذاشتم... و تو برام نگران میشدی و من کلی سر حال می آمدم از این دل نگرانی هات... خوشحال بودم که کسی هست اگه نباشم برام دل نگرونه... الان دیگه اگه نباشم هم فرقی به حال کسی نمیکنه... بودنم فقط برای تو ارزش داشت... چی بگم حرفای زیادی دارم ولی به کی بگم که من هنوزم چشم به راه قدماتم... دورا دور شنیده ام هنوز در هوای عشقمون بسر می بری... بسه عزیز دل خون دل خوردن برای تو... دیگه هیچ فصلی برام جذاب نیست... دیگه نفس کشیدن هم برام عذابه...

بعد از او بر هر چه رو کردم:: دیدم افسون سرابی بود::

آنچه می گشتم به دنبالش:: وای بر من نقش خوابی بود::

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد