سلامی در آخر راه عاشقی سلامی در ابتدای راه بی تو بودن...
من دیوانه وار دوستت داشتم و از این پس هم خواهم داشت. دیگه خسته شدم می خوام برم یک جای دور یک جایی غیر از اینجا که خاطرات رفته ی تو را در ذهنم زنده نکنه... من شکستی غریب خوردم که باورم نمیشه... ولی باید لمس کنم این شکست را... تشنه لب بمونم تا ابد... دیگه سقف آرزوهام بر سرم آوار شده... دیگه رویاهام دورتر از همیشه هستن... شاید آخرین بار باشد که برایت می نویسم زین پس بر قلبم حک میکنم خاطرات بی تو بودن را... دیگه نمی خوام ناراحتت کنم... دیگه بی خیالت میشم. دیگه مثل پروانه بالهایم را نمی سوزانم... آخه شمع با تو بودن خاموش شده... دیگه نا امیدتر از همیشه به انتظار نمیشینم... دیگه خودمو به دست سرنوشت می سپارم همون کاری که تو با من کردی... دیگه رهایت میکنم... من خیلی خود خواه شدم مگه نه...؟ نه دلمم نمیاد تو رو بی وفا خطاب کنم... دیگه بسه فکر وخیال واسه تو و من... دیگه به جون خودت به آخر خط رسیده ام شاید روزی برایت دوباره بنویسم... دلم می خواد اون روز فقط روز شاد با تو بودن باشه... یک خواهش در آخر راه از تو دارم فقط با التماس ازت می خوام فراموشم نکن... در آخر کلام باز با سروده اون شاعر که تو عاشق سروده هاش بودی امروز و روزهای رفته و آینده تاریک و مبهم را به پایان می برم:
بعد از این از تو دگر هیچ نخواهم:: نه درودی نه پیامی نه نشانی::
ره خود گیرم و ره بر تو گشایم:: زآنکه دیگر تو نه آنی تو نه آنی::
( در پایان هم از همه دوستان عزیز چه اونایی که نظر و ایمیل دادن.... و چه اونایی که بهم سر زدن ممنونم... از همه تون متشکرم که با من احساس هم دردی کردید. امیدوارم همیشه ایام شاد و سر سبز باشید... ازتون خواهش میکنم دعا کنید روزی باشد برای شادی بازگشت او برایتان بنویسم. ممنون از لطف همه تون... همه تون به آرزوهای محالتون برسید... رفتم ولی این راه که آغاز کردم پایانی ندارد...)
به نام خدا
سلام دوست عزیز...! ممنون از لطفت...! می دونی خیلی سخته آدم عاشق کسی باشه بعد بخوان اون عشق و ازش بگیرن...! من بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنید عاشقشم...! یعنی یه تار موشو با یه دنیا عوض نمی کنم...! منم از اون روزی می ترسم که اونو ازم بگیرن...! ولی دوست دارم تا اون موقع خوب زندگی کنیم...! من حتی به خاطرش حاظرم از همه چیزم بزنم...! چون هر کاری که می کنم فقط و فقط به خاطر بودن اونه...! اون نباشه منم نیستم...! دلم خیلی پره...! نمی دونم باید حرفام و بکی بگم...! نمی دونم چطور دیگه بهش بفهمونم که فقط به خاطر وجودشه که می خوامش نه به خاطر چیزائی که داره....! اگه یه روز باهاش حرف نزنم دیوونه دیوونه می شم...! می دونی خیالم از اینکه اونم منو می خواد راحته ولی بازم یه عالمه مشکل داریم...! می ترسم نتونیم با این مشکلات کنار بیام...! البته من چون دلم به عشق اون گرم هیجور کوتاه نمیام...! شما دوست عزیز سعی کن یه زندگی جدیدو آغاز کنی...! درست هیجور نمی تونی ازش بگذری ولی به فکر خانوادتم باش...! اونا گناهی نکردن...! ببین همیشه عشقش تو قلب تو باقی می مونه ولی یکم به خودت بیا...! هر چقدر که تا حالا اشتباه کردی همه چیزو بزار کنار سعی کن دوباره زندگی کنی...! من نمی گم بی خیال همه چیز بشه نه عزیز! ولی سعی کن عوض بشی...! این زندگی ارزش هیچی رو نداره...! کمتر غصه بخور...! کمتر فکر کن...! کمتر حسرت اون روزارو بخور...! چون خودتم می دونی که فایده ای نداره...! هیچی بر نمی گرده...! خوب مرسی که همیشه به من سر می زنی خواهش می کنم هوای اون کسی که میاد و جای من می نویسه رو داشته باش...! البته روزای جمعه رو خودم آپ می کنم...! التماس دعا...! یا حق!
آخه چرا؟ مگه چی شده؟
وقتی تنهایی حتی ستاره ها هم جشمک نمیزنند
روزی ۱۰۰۰بار با خاطره هاشون خداحافظی میکنیم اما هروز پررنگتر میشند
سلامممممممم
خوبی؟خیلی خوشحالم دوباره برگشتی
و
ممنون که بازم به من سر زدی
بودخداوندا
اگر روزی گذر کردی , زحال ما خبر کردی و
با چشمان خود نامردی ها را نظر کردی
پشیمان میشوی از قصه ی خلقت
از این بودن
.
.
.
.
.
شاد باشی
سلام دوست غزیز وب زیبایی داری مخصوصا از لحاظ نوشتار ..
با اجازت به لینکام اضافت کردم ..
یه سر به مابزن خوشحال می شم ..
یا حق ...
اینک چشمی بی دریغ
که فانوس را اشکش
شور بختی مردمی را که تنها بودم و تاریک
لبخند می زند.
سلام
اول بخاطر لطفی که نسبت به نوشته هام داشتید ممنونم دوم هم اینکه انتظار کشیدن برای کسی که انتظارت رو نمیکشه فایده نداره
نمی خوام ناامید بشید ولی سعی کنید کار بی فایده انجام ندید چون بیشتر پشیمون میشید
خداوندا ! دستانم خالی اند و دلم غرق در آمال. یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن
.
.
.
آمین