عاشقانه ها

این وبلاگ شامل مطالب ونوشته های یک عاشق که برای معشوق می نویسد و شاید این نوشته ها بتواند درس عبرت یا کم شدن غم یکی باشد.

عاشقانه ها

این وبلاگ شامل مطالب ونوشته های یک عاشق که برای معشوق می نویسد و شاید این نوشته ها بتواند درس عبرت یا کم شدن غم یکی باشد.

نمیدانم سرای محبت کجاست... بازگشتی دوباره به سوی تو...

اول هر چی سلام...چیه منتظر بودی بازم برات بنویسم... خیلی حرفا دارم ولی چه فایده از گفتنشون... دیگه چه فرقی میکنه... حرفام از این به بعد تلختر از همیشه است... خیلی بی وفا شدم؟ خوب چه اشکالی داره من حداقل نقش یک آدم بی وفا رو برات بازی کنم... به خدا مجبورم به خاطر خوشبختیت بد بشم... به چشم تو بی وفا باشم بهتر از اینه که بخوام به تو وعشق اجباریت خیانت بکنم... دلم نمی خواد از این به بعد نقش اول زندگیت باشم... باور کن همش منتظر نگاهی یا ترنمی از جانب تو هستم ولی وقتی بیایی شهامت روبه رو شدن با تو رو ندارم... تو الان یکی رو داری که دوستت داره... شاید فکر کنی دوستش نداری ولی من می خوام کم محلی بهت کنم که فراموشم کنی... سخته بهت بگم دوستت ندارم ولی به خاطر آینده ات که نمی خوام به پای من هدر بشه... میگم دوستت ندارم... عادت کن بهش... من و تو وهمسفر جدیدت همه مون یک جورایی مقصریم... پیشمونی هم فایده ای نداره بدبختی و فلاکت بیشتر از این واسه تو... واسه من... واسه اونی که تو رو واسه همیشه ازم گرفت... گناه من یکی عاشق چشمات بودنه... گناه تو هم عاشق دل من بودنه... گناه اونم بی خودی دل سپردنه... با اینکه می دونست دوستش نداری هم خودش هم منو بیشتر از همه تو رو قربونی این عشق کرد... نفرین به این عشق که این جوری رقم خورد... عاشق واقعی اونه که معشوق را آزاد بذاره ولی اون عاشقت نبود در پی هوس رسیدن به تو بود و بخت و شانس دست به دست هم دادن و اون تو رو تصاحب کرد... غافل از اینکه دلتو خیلی وقت پیشا به دیونه ات سپردی... خوب زندگی کردن با یک آدم که دلش پیش یک دیگه امانته چه حالی داره شما بگید؟ چرا از همون اول بی خودی بهش دل سپردی؟ تو که می دونستی الهه ی من غیر من هیچ کسو دوست نداره پس چرا بدبختش کردی... نفرین به تو که این قدر خودخواه بودی که از احساسات اون به این سادگی گذشتی... زندگی بدون عشق یعنی جهنم... جهنمی که ساخته خودته... پس لذت ببر از این زندگی... نه اینکه فکر کنی به چشم رقیب بهت نگاه میکنم نه تو کوچکتر از اینا هستی... تو یک آدم مغرور شکست خورده ای که فقط خودتو می بینی... درسته الان الهه پیش توئه ولی قلبش با تمام احساساتش مال منه... صاحب اول و آخر قلبش منم... ولی من مثل تو مغرور نیستم من از حق خودم میگذرم... من قضاوت راجع به تو رو به خدا می سپارم... من الهه ام را به تو می سپرم... من به چشم الهه یک بی وفا میشم که شاید آرزوهاشو زین پس در وجود خالی تو حس کنه... کاری که فکر کنم محاله... من همه سعیم میکنم الهه منو فراموش کنه و با تو زندگی نو و جدیدی بسازه دلم نمی خواد آشیانه عشقت اول زندگیت از هم بپاشه... چون میدونم زندگی بدون عشق صفا نداره... تو رو به خدا قسم میدم باهاش مهربون باش...تو رو به خدا قسم مواظب الهه ام باش... الهه خدا پشت و پناهت باشه... الهه هیچ وقت فراموشت نمیکنم...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
امیر شنبه 1 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 22:06 http://amir-perspolisi.blogsky.com

سلام
وبلاگ جالبی داری
گفتم حالا که خوشم اومده یک نظر ناقابل کمترین کاریه که می تونم بکنم
اگه دوست داشتی یه سری به من بزن
واگر از وبلاگم خوشت اومد بیا به هم لینک بدیم
موفق وسربلند باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد