عاشقانه ها

این وبلاگ شامل مطالب ونوشته های یک عاشق که برای معشوق می نویسد و شاید این نوشته ها بتواند درس عبرت یا کم شدن غم یکی باشد.

عاشقانه ها

این وبلاگ شامل مطالب ونوشته های یک عاشق که برای معشوق می نویسد و شاید این نوشته ها بتواند درس عبرت یا کم شدن غم یکی باشد.

روزهای بی تو بودن

 حس میکنم دارم اوج میگیرم وتو آسمون هستم. هیچ وقت تا این حد احساس سبک بالی نمی کردم.امروز دلمو از بی وفایی ها و نامروتیهای دنیا خالی کردم.آری امروز در جمع مردگان بودم, هیچ موقع تا این حد احساس آرامش به من دست نداده بود.امروز بر سر مزار کسانی رفتم که خیلی دوستشان داشتیم ولی هم اکنون جایشان در بین مان خالی است و فقط خاطراتشان در بین مان هست. چرا ما رو تنها گذاشتید من را هم با خودتان می بردید تا این قدر زجر نکشم, ببخشید مدتی بود شماها رو از یاد برده بودم ولی از این پس قول میدم همیشه بر سر آرامگاهتان که تا ابد در آن جا خفته اید بیایم و به امید دیدارمان... خوشبختی چیست؟ نمی دونم ولی فکر کنم خوشبختی به معنای واقعی را هیچ انسانی به طعم واقعی نچشیده و هر گلی امروز از آفات حوادث در امان نیست,پس سعی کنیم زندگی را از دید مثبت نگاه کنیم, و در اوج نا امیدی حس کنیم, ادم خوشبختی هستیم.گفتن این حرفا آسونه, ولی نمیشه؟ زندگی بی غم نمیشه, انگار از اول خلقت قسمت من غم وغصه بوده است. سلام سلامی به گرمی خورشید کسوف شده سلامی به لطافت دلت وسلامی به روشنایی تمام صبحهای بی ستاره نثار تو ای گل نازم,ای گل نازم مه شب تارم تو را از ته دل دوستت دارم.کاشکی در نگاهت بمیرم,در دل وچشم تو جای بگیرم,ای شکوفاترین نو بهارم از ته دل دوستت دارم.ای عاشق ترین معشوق وای معشوق ترین عاشق دوستت دارم. ای فرشته عمرم ای فرشته فرشتگان ای یار شقایق ها وای سجاده عشق دوستت دارم. خورشید با همه درخشندگی و جلالش در پایان هر روز نا پدید می شود و جایش را به تاریکی شب می سپارد, ولی آفتاب عشق تو جاودانه در اسمان دلم می درخشد,وجان می بخشد به این تن خسته,همراه امواج ونسیم به آسمان زیبای شب نگاه میکنم,وبر چهره ستارگان فروزان که عاشقانه به هم چشمک می زنند خیره می شوم ولی ای الهه من بگذار بگویم در دل هیچ ستاره ای به جز روی تو نمی بینم در چشمان اختران جز نشان از چشمهای بی ریای تو نمی یابم تو خوبتر از خوبی ای الهه من...  امروز هم تا لحظاتی احساس کردم تو این دنیا نیستم ولی افسوس چه زود این حسم تموم شد.بی خیال همه چیز بودم وقتی بر سر آرامگاه عزیزانم بودم و ولی وقتی پا به دروازه های این شهر گذاشتم دوباره اون غم همیشگی به سراغم آمد. ای خدا چرا صدایمو را نمی شنوی؟ خوب بگذریم...  از الان فقط لبخند به زندگی فقط به خاطر تو چون حس میکنم تو یادت موندگارم. وتو هم فقط به خاطر من. لبخند زیباترین و ارزانترین آرایش یک چهره است.در نگاهت نگاه جذابت نقطه امیدم را می بینم که با وجود تو شکل گرفته و وجودت مالامال از عشق است.عشقی که بی تومعنی ندارد. و عشق به معبودم در وجودم ریشه کرده نه در وجودم نهفته است ای الهه ناز دوستت دارم.ای دوست امروز به مهمانی نگاهت رفته بودم واز خلوت نگاهت مرا بخوان هم صدایم با صدای دلنشینت مرا صدا کن. زندگی! تو ای قصه آشنایی همه  تو زشتی و زیبایی ها پستی و بلندی ها امید و نا امیدی ها خوشبختی و ناکامی ها برایمان به دنبال داری نشیب های تو را با پاههای لرزان و سست می پیمایم. وبلندیهایت را با اسب غرور می تازیم. چرا نباید پستیها را با امید بپیمائیم بلندیها را همچون کوه با استقامت طی کنیم. سراپا اشک وآهم با که گویم غروبی بی پناهم با که گویم... شکسته و خسته به تو دلبسته ام ای گل مرا از کوچه های شوق عبور بده و از پله ها ی دوستی بگذریم.  شاخه ها درخت اشتیاقم به سوی تو جوانه می کند تورا از هر زاویه ای می توان به خاطر داشت تو را از هر ثانیه ای می توان به خاطر داشت,در این میان من مانده ام حصارغمها و هر چه تلاش میکنم نمی توانم خلاص شوم.ای دنیا مگر با تو چه کرده ام درت را بگشای و مرا از غمها بی انتهایم نجات بده. اری الهه من نگاهت همواره چشمان مرا اشک بار نموده با خودم می گویم این چه سرنوشتی هست که من دارم؟ خوب می پرستمت تا اخرین نفسهایم. تو چه حسی هستی که به من پیوستی تو را باید تا واپسین لحظات مرگم پرستش کنم... در این هنگام که خسته از غوغای زندگی رویای با تو بودن را در خلوت لحظه ها جستجو می کنم؟...

به یاد گذشته ی پرشکوه

سلام  الهه ی ناز من. سلام ای معبود من. سلام  فرشته نجات من. سلام  الهه آسمانیم. و صدها سلام نثار تو پاکترین عشق کبریایی... می خوام برات بنویسم می خوام بهت بگم خیلی دوستت دارم نه بلکه برات می میرم.دلم برای چشمان قشنگت تنگ شده دلم برای دریا بیکران نگاهت تنگ شده.زندگیم باز هم میگم خیلی دوستت دارم. تا آخر عمرم هم از گفتن دوستت دارم خسته نمیشم.به دو آهوی رمیده در صحرا دلم به قشنگی دو دیده ات من تو را دوست دارم.همه غرق در خوشیهای دنیا هستند,اما از میان تنها به تو می اندیشم. ای عشق نازم.عشق یعنی در تو تعریف شدن,تو اختر فروزانی هستی که آسمان زندگیم را با نور خودت درخشان می سازی. تو گل زیبایی هستی که بوستان حیات را با عطر خود غرق نشاط و خوشی میکنی تو فرشته نازنینی هستی که در دلهایمون آشیانه عشق و مهربانی برپا می داری تو دل سیاه و تاریک من را به روشنایی و سپیدی می گردانی,می خواهم همانند تو مثل غنچه گل باشم که همواره شکفته و زیباست.این دلم حرفا برایت دارد که نمی تواند خوب بیان کند تو چقدر با عظمتی,غنچه گل ز وجود تو خندان هست.گیسوان قشنگت را با تاجی از گلهای شقایق و لاله آراسته بودی از دور سوار بر اسب سفید مهربانی نمایان بودی و تو غرق در رویاهات به تاختن ادامه میدادی و نسیم موهایت را نوازش میکرد ومن از دور نظاره گرت بودم تا چشمم را گشودم از کنارم رفته بودی... آری باز هم تو رویام آمده بودی ولی این دفعه خیلی زود رفتی...

به یاد نگاه زیبات

ای کاش در این لحظات غم تو پیشم بودی یا صدایت را می شنیدم وقتی صدایت را می شنوم حس می کنم تو پیشم هستی خیلی دلم برات تنگ شده ای کاش صدایت را می شنیدم. امشب رنگ چشمات رنگ دریاست امشب بد جوری دلتنگت هستم.در کویر تنهایها در شوره زار بی انتها در سرابها در دریاها در زمین خاکی به دنبال تو می گردم تو را نمیابم به قشنگی دو دیده ات من تو را دوست دارم.در این لحظات به تو می اندیشم ای گل سرخم.گل سرخم خداوند پشت وپناهت باشه شعری جدید برایت سروده ام در قبال دوریها ای عشق می کشیم آرزوها. می خوام همچون تو دلی داشته باشم به پاکی آسمان و چشمانی به زلالی دریای بیکران. عشق یعنی تو را ساده گفتن می خوام همچون شمع به پایت بسوزم و لحظه ای از سوختن دست بر ندارم. می خواهم در خلوت تنهایم بگریم مانند ابر بهاری بر زمین شوره زار دلم که شاید این زمین تشنه محبت سیراب گردد. آری تو را در خواب دیدم, با لباسی از حریر که با گلبرگهای گل دوخته به تن کرده بودی تا خواستم به زیارتت مشرف شوم از کنارم رفته بودی ومنو تو رویام تنها گذاشتی.باز جای شکرش باقی است که تو خواب ورویاهام حضور داری ای گل قشنگم.آری هر وقت تو رویاهام حضور داری با آمدنت بلبلان نغمه سرایی می کنند. و گلهای زیبا با عطر افشانی مقدمت را خوش آمد می گویند چه زیباست آن لحظات خوشا به حال کسی که در آنجا حضور داره ومن با شادی تمام گلهایی را که از باغ انتظار چیده ام بر سر راهت می ریزم ای معبود من.وقتی که قدم می زنی نسیم قدمهایت بوی شکوفه های بهاری را به ارمغان می اورد. و عطر گلهای سپید بهشت را نوید میدهد اکنون که دیدگانم را به روی همه زیبایهای زندگی گشوده ام می بینم چیزی زیباتر از تو در این دنیا نیست.در تمام لحظات با تو بودن اهنگ ساز شادی وخوشحالیم تو بودی ولی امشب جایت واقعا برایم خالی است تا این همه احساسمو به تو ابراز کنم. ای گل قشنگم دلم می خواد بنویسم تو خوبتر از خوب و مهربانتر از مهربانی هستی. اما افسوس و صد افسوس که این وصف ها برای قلب و روح بزرگ تو خیلی کوچک است و تو الهه ام هیچگاه وصف شدنی نیستی. یه بادبون یه قایق یه قطب نما یک دریا من و تو تشنه هم رها بشیم تو موجا بریم با هم ببینیم بهشت دنیا کجاست جایی که جز خوبی نیست خاک قشنگ خداست یه جایی غیر از این جا یه سرزمین تازه یه آسمون که رنگش با بخت ما بسازه جایی باشه که اون جا اول خلقت باشه شیطون هنوز نباشه مهر و محبت باشه آدم و حوا بشیم بهشت را پیدا کنیم. بذز خوبی بپاشیم دنیامون رو زیبا کنیم. بیا با هم ای خوب من خلوت کنیم به خلوت نشینیم وصحبت کنیم. بیا نسترنهای این باغ را به میهمانی عشق دعوت کنیم, چه زیباست در این کویر عطش با پاکی آن بیعت کنیم که تا ابد بهم وفادار بمونیم. بیا عشق وامید و احساسمون رو بین هم تقسیم کنیم.در لا به لای کوچه ها به دنبال تو می گردم در گوشه گوشه خیابانها از تو سراغ می گیرم از بس از کوچه تان گذر کرده ام و تو را نیافته ام خسته شده ام ولی باز هم به انتظار نگاهی از تو می نشینم بر قطعه قطعه اشعارم شعر تو را می خوانم ای سرا پا وجود من.امشب دیونه شدم و فقط می خوام بنویسم واسه دلم و تو ای مونس تنهایام, از حجم تنهایی هام برایت می نویسم و از شقایقها که از بین رفتن برایت می نویسم.که این دنیا آبی ترین روزهای زندگیم که روزها با تو بودن است را در پنجه خودش گرفته ولی اگر چرخ زمان هم از حرکت بایستد هیچ مانعی نمی تواند تو را از من جدا کند مگر اینکه خودت بخواهی بری.آن وقت موج اشکهایم را کی آرام می کند,بعد از تو هیچ پنجره ای رو به قلبم باز نخواهد شد حالا من مانده ام و یاد دریای بیکران نگاهت. من مانده ام و سکوت مبهم تنهایی. عاشق یعنی همچون دریا بودن که سالیان دراز خود را به صخره ها می کوبد تا به معشوق برسد پس الهه من همیشه ایام دریا باش. برای زیستن دو قلب لازم است قلبی همچون قلب من که هدیه کند و قلبی همچون قلب تو که بپذیرد.عشق و صمیمیت من وتو مستلزم دوست داشتن بدون چون و چرا است. اگر نتوانیم احساس همدیگر را درک کنیم قادر به دوست داشتن همدیگه نیستیم.عشق وصمیمیت نیازمند آن است که بیان شود و به کلام در آید. دلم می خواد هیچ وقت گل سرخ احساسمان را پشت پنجره قلبمان جا نگذاریم. سراپا اشک و آهم با که گویم غریب و بی پناهم با که گویم شکسته و خسته به تو دل بسته ام ای گل تو که ارام جانم هستی درخت احساسم به سوی تو جوانه میکند.من با یک دنیا عشق یک دنیا احساس یک دنیا عاطفه یک دنیا محبت دوستت دارم.صدای دلنشینت را دوست دارم. وقتی دلم می گیره وقتی بغض گلویم را می فشارد. وقتی ستاره ها دورتر می شوند و تخیلاتم دست نیافتنی تر وقتی سقف آسمان بر دلم آوار می شود. احساس میکنم اندوهی تمام من را در خود می فشارد ناگهان احساسی ملایم به من دست می دهد و نسیم معطر یک احساس آرام آرام از فضای غبار گرفته خاطرم می گذرد صدایی اشنا دلم را می فشارد و بر دلم من نشیند. و صدای تو در همه لحظات زندگیم می پیچد. تازه باورم میشه که دل خوشی تو دنیا کم نیست ومن دلم خوشه به وجود تو. ای محبوب من ای عشق من تو که بودی که هستی که مرا چنین دیوانه کردی از سوز عشق تو منم از مردم دنیا دیوانه تر عاشق تر حرفای نگفتنی زیادی برایت دارم,عشق من نمی دونی چقدر دوستت دارم.نمی توانی احساس مرا نسبت به خود بفهمی چون هر چی بگم بازم کمه. آه نمی دانی چقدر دوستت دارم. از تنهایم بی خبری که فقط به یاد تو پر می شود. در همه جا تو با منی ای معبود من دوستت دارم ای الهه عشق تا زمانی که قلبم به امید تو می طپد...